گندم با ديدن ماشين دکتر نوسان با چالش ذهنی سختی گرفتار می شود. يا بايد قيد واحد درسی با دکتر نوسان را بزند و به کلانتری برود و يا اينکه سکوت کند . اميرعلي نيز با ديدن پژويي منطبق با پژوي قاتل در خيابان با مردي درگير می شود و کارش به کلانتری و بازداشتگاه می کشد. گندم تصميم خود را گرفته و نزد سرگرد خفته رفته و ماجرای پژوی دکتر نوسان را اطلاع می دهد که در واقع شروع يک ماجرای جديد رقم می خورد...
در اين قسمت فصل عوض شده و سرگرد خفته برای پی گيری پرونده رحمان شجاعت از مافوق خود وقت می گيرد . پژوهای توقيف شده نيز روز به روز بيشتر شده و تقريبا نيمی از محوطه کلانتری را پرکرده است تا اينکه گندم در دانشگاه متوجه می شود که ماشين استادش (نوسان) با پلاک و ماشين قاتل مطابقت دارد...
مهندس جلیل ساسانپور با ورودش به کلانتری دردسرهای زیادی درست می کند. ضمن اینکه عدم تعادلش در رانندگی ، اعتیادش و دروغ هایش از او مضنون جدی و پرانگیزه برای قتل رحمان کله پز می سازد.
این درحالیست که موقعیت و اعتبار اجتماعی و سیاسی دکتر زوزنی به شدت در خطر است...
عضو شوید
عضویت سریع
آمار
وب سایت:
آمار مطالب
آمار بازدید
